اولین خودپرداز بانک صادرات درفداغ ،رونمایی شد
دیروز وطی مراسمی باحضور مسئولین ،اولین خودپرداز بانک صادرات فداغ ،رسماراه اندازی شد
این خودپرداز درواقع حلال مشکلات مردم دروصول آنی وجه وپرداخت قبوض خواهد بود
چندنکته آموزنده درمورداستفاده صحیح وامن ازخودپرداز:
برای استفاده ایمن از کارت های عابر بانک ها موارد زیر را رعایت کنید.
- از نگهداری رمز عبور در کنار کارت خودداری کنید.
- کارت و رمز عبور خود را برای دریافت پول در اختیار افراد ناشناس قرار ندهید.
- هنگام برداشت وجه مواظب باشید فردی رمز شما را نبیند.
- برگ رسیدی را که از دستگاه خودپرداز دریافت میکنید ، در همان محل رها نکنید و در صورت نیاز نداشتن آن را از بین ببرید.
- موجودی حسابهای بانکی به ویژه حسابهای عابربانک را در فاصلههای زمانی مناسب چک کنید.
- از ارائه اطلاعات مالی و بانکی خود از قبیل شماره حساب، شماره کارتهای اعتباری و اعلام رمز آنها و … به سایتهای متفرقه و مشکوک خودداری کنید و از عملکرد اینترنتی و قانونی بانکها و سایر مراکز دولتی و رسمی ، مطمئن شوید.
- هرچند وقت یکبار برای تغییر کلمه عبور کارتهای عابربانک اقدام کنید (حداکثر در هر سه ماه)
- از کارت بانکی خود کاملا حفاظت کنید و اگر آن را لازم ندارید حتما با اطلاع بانک آن را باطل کنید و آن را رها نکنید و اگر رها کردید رمز آن را به هیچ صورت فاش نکنید
- مسئولیت هر نوع استفاده خلاف از کارت بانکی به عهده فردی است که کارت به نام وی صادر شده است
- و در فروشگاههایی که امکان خرید با استفاده از کارت خودپرداز وجود دارد از دادن رمز کارت به فروشنده خودداری کنید.
>
سروده آقای جهانپناه به مناسبت روزکارگر
با درود . بمناسبت روز کارگر
شعری از گذ شته ها .
شنیدم کار فر ما ئی نظر کرد ..
زروی کبر و نخوت کار گر را .
روان کار گر از وی بیا زرد ..
که بس کو تاه دانست ان نظر را .
بگفت ای گنج ور این نخوت از چیست ..
چو مزد رنج بخشی رنجو ر را .
من از ان رنج بر گشتم که دیگر ..
نبینم روی کبر گنج ور را .
تو از من زور خواهی من ز تو زر ..
چه منت داشت با ید یکد گر را .
تو صرف من نما ئی بد ره سیم ..
منت تاب روان نور بصر را .
منم فر زند این خو رشید پر نور ..
چو گل با لا ی سر دا رم پدر را .
مدامش چشم روشن باز باشد ..
که بیند زور و با زوی پسر را .
زنی یک بیل اگر چون من در این خا ک ..
بگیری با دو دست حود کمر را .
نها ل سعی بنشا نم در این باغ ..
که بی منت از ان چینم ثمر را .
نخو اهم چون شراب کس به خواری ..
خورم با کام دل خون جگر را .
ز من زور ز تو زر این به ان در ..
کجا با قیست جای عجب و بطر را .
فشانم از جبین گو هر در ان خاک ..
ستانم از تو پا داش هنر را .
نه باقی دارد این دفتر نه فا ضل ..
گهر دادی و پس دادم گهر را .
به کس چون را یگان چیزی نبخشند ..
چه کبر است این خدا وندان زر را .
چرا بر یک دگر منت گذا رند ..
چو محتا جند مردم یکد گر را .