ابرهای آسمون زندگیم ...
جوانه امید ی که تو قلبم هستش...
دوست دارم تخم مرغهای سفره هفت سین رو این جوری درست کنم...به یاد اون روزها...به یاد کلاس سفره آراییم...
خیلی دوست دارم این عکس رو...
ساحل نعل اسبی خارگ...
ساحل زیبای شهر من...
/a>
خدای خوب من
سال 1389گذشت و من مثل تمام سال های گذشته ،از تو بزرگوار سپاسگزارم ،سعادت داشتم تا 365 روز دیگر هم خورشید را تما شا کنم ،شاهد لبخند و شادی اطرافیانم باشم ،با چالش های زندگی برخورد کرده و تجربه های بهتر زیستن را بیاموزم !
خدای مهربان ..
پیشاپیش ، به خاطر هدیه گرانبهایت سپاسگزارم . از این که به من فرصت میدهی تا طعم شیرین لحظه لحظه های سال 1390را بچشم ، متشکرم .می دانم تو بزگوار برایم بهترینها را در نظر داری !
خدای همیشه همراهم
به پاس بزرگواری ها و نعمت هایت ، من هم قول می دهم که تما م
سعی ام را بکنم تا به بهترین و زیبا ترین شکل ممکن زندگی کنم :امیدوار ،پرتلاش،شاد و صمیمی و سبز!
پس ،هر لحظه تکرار می کنم :امسال ، سال خوشبختی من است!
/a>
بلا دور از جنابت خواجــــه پیشی! شنیدم بعــــد از این بابا نمیشی!
گرفتند و شمــــــا را اختــه کردند دکان عـــــــاشقی را تخته کردند
چه پیش آمد تو را یکباره پیشی!؟ (چه می گویم چه پیشی و چه پیشی؟!)
تو بودی فتحعلی شاه و به ناچار شدی آغـــــــــــــا محمّدخان قاجار!
بمیـرم از برای آن سبیلــــــــــــت برای جسم و جـــــان زخم و زیلت
نشو غمگین فدای اخم و تخمت اگر اخته نمودندت به ... هر حال!!
لبت زین اختگـــــی پرخنده باشد که خود"پیش" آمدی فرخنده باشد
چرا نفرین و اینســــان گریه زاری دعایی کـــــــــن به جان شهرداری
همان بهتر در این عصـــــر گرانی مجـــرد باشی و تنهــــــــــا بمانی
چو شد از سر غم اهل و عیالت شوی فارغ ز غصّه، خوش به حالت
زمانی که شدی عاری ز مردی ز بند مشکلات آزاد گــــــــــــــــردی
غم نــــــــــــــان و معــاش خانواده توقّعهــــــــای یـــــــــــــــار پرافاده
ز عشق دلبری نـــاز و سه ساله(۱) اضافـــه کــــــــار در سطــــــــل زباله
"فدایت گردم" و آی لاو یــــو"ها ســـــــــــر دیوار ، انواع میــــــــوها!
برای حفـظ او بـــــــا صــــد فلاکت جدل بــا گربه هــــــــــای بی نزاکت
برای شـــــــام فرزندان بیمــــــار بسی سگدو زدن در کـــــــوی و بازار
اگــــــــــــر پایش بیفتد گاه دزدی (نه رسمی همچو ماها؛ روزمزدی!)
میان بچه هــــــــای تخس و پر رو به دام افتادن و خوردن ز هرســــــو!
فرود سنگ روی پـــــــــــــا و کله کتک خوردن ز قصـــــــــــــاب محله
مگر یابی ز جـــــــایی استخوانی سر سفـــــــــــــره گذاری تکّه نانی...
*
از آنســـــــو در غم مردی نزن زار که دنیــــــا گشته از این جنس بیزار
ز مردان بر نمی خیزد بخـــــــاری که افکندند مردی را به خــــــــــواری
زمانه پر ز نامردی است پیشی! که از مـــردی سبیلی ماند و ریشی
رها از آنچـــــه می دانیم و دانی برو لذت ببــــــــــــر از زندگــــــــانی!
------------------------------
لبخند بزن دو چشم بارانی را
تجویز کنی نگاه درمانی را
یک شعله بخند تا به آتش بکشی
دانشکده علوم انسانی را!
***
تو ماه زلالی و کمان ابرویی
من اِندِ مرامم و صداقتگویی
مشکل حل است، عصر یکسر برویم
تا دفتر ازدواج دانشجویی!
***
از جزوه این و آن کپی می گیرم
تا با توام از زمان کپی می گیرم
رد دو لبت به روی فنجان، یعنی
از خنده نازتان کپی می گیرم!
***
یک شب به دلم ستاره ات می افتد
چشمان پر از شراره ات می افتد
هی با تلفوون(!) خونه تون زنگ نزن
ای دختر بد! شماره ات می افتد!
***
دیروز تمام آرزوهایم سوخت
چایی خوردم، ته ته نایم سوخت
مردی آمد پی اش، سمندی بژ داشت
... خب، حدس زدی که تا کجاهایم سوخت!!
***
تو دستات تیشه هم باشه قشنگه
رقیب ریشه هم باشه قشنگه
تو عینک می زنی، عیبی نداره
عسل تو شیشه هم باشه قشنگه!